آزاد(4)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

یک روز پاییزی

دو  فنجان  چای

سه ی بعد از ظهر

چهار پایه های  پارک

پنج ساعت تماشای تو

پ ن: میگه چه خبره 5 ساعت!!!!

اومدن نشستن تو کافه دو تا چایی با دو تا کیک گرفتن و دقیقا 5 ساعت نشستن و گفتن و خندیدن و نگاه های هم رو گاز زدن

نوش جونشون :))

مطلبی را که دزدید بود دزدیدم ... شما مال دزدی میل ندارید

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

اینجا رو نمی خونید!؟

خوب نخونید !!

من از اینجا دزدیدمش و ازش ممنونم چون دزدی دلانه ای (به قول مینا خانوم) بود

یه بیت (3)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جایی برای رفتن و کوچت نخواهد ماند
وقتی که برگ سبز پاییزی نمی افتد

معذرت که عکس تکراریه ولی خود خودش بود

دو بیت (3)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

وقتی که خیره می شوی آب می شوم
با شعله ی نگاه تو برفاب می شوم

دستی به گونه تو خواهم کشید و بعد
از آسمان به زمین پرتاب می شوم

آزاد...(3)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

کمی پاییز میخواهم

و خشخش های برگانی

                          که زیر ِ پای ِ رفتنهایمان خردند

چقد جالب....

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَ‌یْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾ بقره

ببینید چقدر جالبه

نکته رو حال کردید

هَـٰذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ ﴿١٣٨﴾ آل عمران

چه جالب!؟

قرآن برای مردم واضحه

برای متقین تذکره و موجب هدایت

عجب اعتقادات عجیبی داره خدا!؟!

وَهَـٰذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَ‌کٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ‌ أُمَّ الْقُرَ‌ىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَ‌ةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿٩٢﴾ انعام

عجباااااااااااااااااا

باید به خدا ایمان داشته باشم به قیامت معتقد باشم اهل تقوا و پرهیزکاری هم باشم تا توان این رو داشته باشم که به قرآن ایمان بیارم و تازه اینجاست که این کتاب مایه هدایتم میشه

تیر خلاص

إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْ‌آنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ‌ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرً‌ا کَبِیرً‌ا ﴿٩﴾اسرا

راهی هم غیر این نیست

غزل

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

و کسی گفت چنین گفت که فتوا بده من
فرصت رقص و کمی خوانش و آوا بده من

منم آن بنده سرشار ز زیبایی تو
خلوتی ساز! کمی فرصت نجوا بده من

شب زیبای من آن جنگل موهای سرت
بگشا آن بغلت ... تنگی و گرما بده من

بعد قرنی که کنارت بنشستم گل من
نفسی چاق کن و آب گوارا بده من

هر کس این ره برود تا برسد خانه ی دوست
تویی آن دوست ... بده .... آن لب زیبا بده من

شبِ پرنور گذشت وقتِ وداع آمد باز
بده من خانم من! وعده ی فردا بده من

کاپو چینو در رام الله

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

«با خودم گفتم آشغال! ببین چطوری با یک زل زدن از کوره در می‌روی. نمی‌دانم اگر به اندازه من این همه سال در اشغال زندگی کرده بودی یا شب و روز همه حقوقت حتی حق خرید کردنت نادیده گرفته می‌شد، یا اگر روستایت را با بولدوزر ویران می‌کردند یا خانه‌ات خراب شده بود یا خواهرت نمی‌توانست به مدرسه‌اش برود یا مادرت در یک ایست بازرسی زایمان کرده بود یا اگر ظلّ گرمای تابستان مجبور بودی برای مجوز کار روزها در صف بایستی یا نمی‌توانستی به عزیزت در بیت المقدس شرقی برسی آن‌وقت چه می‌کردی؟»(ص 40)

فکرش را بکن یک نظامی مجوز عبورت را بی دلیل پاره کند :(

«و من یک شهروند غیرقانونی شدم. درست مثل صد و بیست هزار زوج دیگر فلسطینی (با بچه هایشان) که در مناطق اشغالی زندگی می‌کردند، از نظر حقوقی حق با ما بود ولی در واقع ما «غیرقانونی» بودیم. درست متوجه نشدید؟! خود ما هم همین طور.»(ص 19)

متن بالا دو برش از کتاب کاپو چینو در رام الله است

برداشت از خاکریزهای کاغذی

لب و گیسو و کمند ....

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

لب ببند و چشمها را هم ببند

آغوش بگشا و گیسو را نبند

موی تو باشد کمندی دلفریب

حبس باشد بازوانم در کمند

یه آیه .... (2)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِ‌جَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ ۚ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَ‌حِیمًا ﴿٤٣﴾ احزاب

اوست که با فرشتگان خود بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورد، و او به مؤمنان مهربان است.

خدا و ملائکه ش به ما درود میفرستن اگه مومن باشیم