دوست کاغذی

درباره کتابهایی که خوانده ام، می خوانم و خواهم خواند. شاید فیلم هم نقد کردیم

دوست کاغذی

درباره کتابهایی که خوانده ام، می خوانم و خواهم خواند. شاید فیلم هم نقد کردیم

مشخصات بلاگ

برای معرفی کتاب فیلم و سایر چیزها

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

۷ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


والدین بی مسئولیت برای محافظت از کودکانشان چند چیز به آنها میگویند


اول

از کسی محبت نگیر

دوم

به کسی محبت نکن

سوم

از کسی محبت نخواه

چهارم

به خودت محبت نکن (خودت را تحویل نگیر)

پنجم

وقتی نیاز به محبت نداری اون رو بگیر


اینها را برای محافظت از کودک به اشتباه به او میگویند که کسی از او سو استفاده نکند و بعد یادشان میرود آنرا پس بگیرند و ما در زمان بزرگسالی هم متاسفانه با همین قواعد با دیگران برخورد میکنیم


یعنی وقتی نیازی داریم طلب نمی کنیم و ناراحت میمانیم که چرا کسی ما را درک نمی کند

یعنی وقتی نیاز داریم محبت کنیم آنرا دریغ میکنیم تا سوارمان نشوند

یعنی وقتی نیازی داریم آنرا از کسی که به ما میدهد نمی گیریم تا کوچک نشویم

یعنی وقتی نیاز داریم به خودمان روحیه بدهیم آنرا از خود دریغ میکنیم تا خودخواه و مغرور نشویم

یعنی وقتی نیاز به لطف کسی نداریم و آنرا به ما میدهند آنرا میگیریم با اینکه هیچ نیازی به آن نداریم (ضرب المثل: آب نطلبیده مراده)


به ما گفته اند که محبتی که طلب شود بی ارزش است. در صورتی که اینطور نیست! اتفاقا کسی که از او می خواهیم و به ما کمک میکند و دریغ ندارد ارزشمند است


باید دیدمان را عوض کنیم

حرفمان را بزنیم

نیازمان را طلب کنیم

نیاز طلب شده ی دیگران را پاسخ دهیم

به خود لطف کنیم و برای خود ارزش قائل


و یاد بگیریم که عمل افراد را با خود آنها یکی نکنیم و به افراد محبت کنیم و کارشان را قضاوت نه، توصیف کنیم همراه نوازش که او بفهمد خودش را قبول داریم و دوست داریم و عملش چنین است و چنان نتیجه ای دارد


مثلا با آدم بد قولی دوستیم!

لازم نیست به او توهین کنیم یا دوستی با او را بهم بزنیم تنها کافیست با او قراری نگذاریم و از باقی توانایی ها و ارزشهایش بهرمند شویم و از او لذت ببریم


یاد بگیریم بی منت و بدون شرط محبت کنیم و این کار را برای اینکه خودش ارزش دارد و لذت، انجام دهیم

  • مجید شفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


بیدارم اما خواب می بینم هم آغوشیم

مثل پری هایی! هم اینجایی هم آنجایی


http://www.millan.net/minimations/smileys/budhug.gif

  • مجید شفیعی

بسم الله الرحمان الرحیم

سلام


باز باران

بی ترانه


بی بغل، با بغض،،،،،،،،، بازم بی بهانه


میچکد از روی گونه


یادم آمد روز آخر


با زبانت


می ربودی اشکهایم را


رفتی اما با وفا در وقت رفتن!!!!


##

                                رفتنت حق بود اما


                                               این دل بیچاره ی من


                  بی تو سامانی ندارد


  • مجید شفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


فک کن یه روز زمستونی

یه روز زیبای د ِیی

یه صبح صاف و رویایی که دماوند توش معلومه

میرسی اداره

دم در نگهبان صدات میکنه و یه بسته میده بهت میگه مال توعه

از دیجی کالا

یه گوشی حالا هر چی (مردونه چیز خوبی بود P: )


دلت میتپه که کی ممکنه برات هدیه فرستاده باشه


بعد برمیگردونی ببینی این هدیه از طرف کیه


قلبت داره میاد تو حلقت



که میبینی نوشته: "گیرنده علی شفیعیان"


و تو میگی هووووووووووووووووووففففففففففففففففففف

و لبخند میزنی و برش میگردونی به نگهبان دم در و لبخند ت پرنگ تر میشه


:)


طعم لذیذی بود هیجانش


خدایا ممنون



  • مجید شفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


بردی مرا ولی تو شکستم نداده ای

از شکل رفتن تو ولی حرص می خورم


ناداوری شده به خدا حق من تویی

دارم شبیه "عبدِوَلی"* حرص می خورم



علی غلامی به وبلاگش سر بزنید و بنوشید شاعریش را


* کشتی گیر فنی و باارزش فرنگی کارمان که در المپیک و بازیهای آسیایی با ناداوری از مدال طلا باز ماند

  • مجید شفیعی

بسم الله الرحمان الرحیم

سلام


امروز میخواهیم در مورد مسئله "وکالت آدمها یا اشیا" به قرآن نظر بیندازیم و ببینیم آیا میشود در درگاه خدا از وکالت کسی بهره برد!؟


وکالت یعنی واگذار کردن کاری به کسی برای انجام به جای خود شخص.


خیلی شنیدایم یا خیلی در زبانمان هست که: من کارم رو سپردم به آقا و امیدم به خودشه و یا ابوالفضل و یا رقیه خانم و یا ... و برای خودشان نذر میکنیم که آقا اگر فلان بشود منهم فلان میکنم و یعنی کلا کارمان را واگذار میکنیم به مثلا امام حسین یا علی اصغرش یا حضرت زهرا یا دیگران


فقط سه آیه را بیان میکنم:


اول:

وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِن دُونِی وَکِیلًا ﴿٢﴾ اسرا


و کتاب را به موسی دادیم و آن را برای فرزندان اسرائیل رهنمودی گردانیدیم که: «غیر از من کاردانِ کارسازی برمگیرید.»


دوم:

وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا أَشْرَ‌کُوا ۗ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا ۖ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿١٠٧﴾انعام


و اگر خدا می‌خواست، آنان شرک نمی‌آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبانی ننهادیم و تو وکیل (ما) بر آنان نیستی. (خطاب به پیامبر است)


سوم:

فَلَعَلَّکَ تَارِ‌کٌ بَعْضَ مَا یُوحَىٰ إِلَیْکَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُ‌کَ أَن یَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ ۚ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ‌ ۚ وَاللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ﴿١٢﴾ هود


پس شاید تو برخی از آنچه را که فراسویت وحی می‌شود ترک‌کننده‌ای و سینه‌ات بدان تنگ است (از آن رو) که می‌گویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده، یا فرشته‌ای با او نیامده‌؟» تو فقط هشداردهنده‌ای. و خدا بر هر چیزی وکیل (و) کارساز است.


سه آیه کاملا واضح از قرآن بیان شد و فکر نمی کنم سوالی باقی مانده باشد (که اگر مانده در خدمتم)


در آیه اول ذکر شده که ما به موسی کتابی که موجب هدایت بنی اسرائیل است دادیم تا آنها جز خدا کسی را برای انجام کارهایشان وکیل نگیرند.


در آیه دوم به پیامبر در مورد مشرکان توضیح داده شده و خدا شرایط آزاد در قبول هدایت و رد آن را به پیامبر یاد آور شده و به او میگوید که تو نگهبان آنان نیستی و امور آنها ربطی به تو ندارد (من به تو وکالتی برای انجام امور آنان ندادم)


در آیه سوم خیلی حرفها هست در مورد عصمت پیامبر! حتی حرفهایی وجود دارد بر خلاف آنچه مدعای ماست!! که مورد بحث امروز ما نیست. اما در مورد جایگاه انسان بلند مرتبه ای چون رسول خاتم و در پایان همین آیه به او یاد آور می شود که تو جز هشدار دهنده ای نیستی و تاکید میکند که وکالت فقط از آن خداست.


حالا باید از خودمان سوال کنیم که چه شده است که ما اینهمه برای انجام کارهایمان متوسل به ائمه و رسول خدا و از آن عجیب تر امام زاده ها میشویم. با کدام دلیل موجه و با کدام دستور الهی


باز هم تاکید میکنم که روایات نباید خلاف قرآن باشد (به دستور پیامبر و امام صادق و عقل) تا فهمیده و پذیرفته شود و الا ما هم سرنوشتی جز بنی اسرائیل نداریم که از خدا محسوسات می خواستند برای اینکه او را عبادت کنند


وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ الْبَحْرَ‌ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ ۚ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ ۚ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿١٣٨﴾ اعراف


ترجمه ی بخش قرمز: گفتند: «ای موسی! همان گونه که برای آنان خدایانی است، برای ما (نیز) خدایی قرار ده.» گفت: «به‌راستی شما گروهی هستید که نادانی می‌کنید.»


  • مجید شفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام


پست درباره ی برزخ را دوباره نویسی میکنم:


در باورهای ما هست که وقتی مردیم روحمان شاهد رفتار اطرافیان میماند تا هنگامی که در قبر قرار گیرد و بعد نکیر و منکر می آیند و سوال و جواب و آمدن پیامبر و ائمه و حضور در جامعه ی اموات و آغاز زندگی برزخی که در آن متنعمیم یا معذب و گذران میکنیم تا در صور دمیده شود و قیامت برپا!!


خب بررسی این مدعاها و باورها با عقل که راه به جایی ندارد و عقل درمورد آن ساکت مطلق است اما میتوان سراغ منابع نقلی رفت که سه دسته است:


اول: کسانی که تجربه ی مرگ را دارند

دوم: روایات از معصومین و نه مکاشفات

سوم: قرآن


اول: در مورد روش اول باید گفت که اگر کسی بدنش از فعالیت باز ماند و دوباره به فعالیت برگشت ما نمی توانیم آن شخص را کسی که تجربه ی مرگ را داشته بدانیم. او حتما تجربه ی متفاوت از همه ی ما داشته ولی آن تجربه حتما مرگ نیست چرا که مرگ را برگشتی نیست (با توجه به قرآن و عقل هم این ادعا را می فهمد و امکان آن را تایید می کند)


دوم: در مورد بخش دوم باید گفت که این بخش متوقف به قرآن است و اگر با قرآن تعارضی نداشته باشد قابل قبول است پس باید اول سراغ قرآن رفت و موضع قرآن را دانست


سوم: کلام خداست و به این عنوان پذیرفتیمش. چون کلام خالق و مسلط بر این عالم است، تنها گزینه ی معتبر و بدون خدشه ی در دست برای بیان کیفیت عالم بعد از مرگ خواهد بود


در مقدمه خیلی گذرا باورمان درباره ی مرگ و قبر بیان شد و حالا قرآن را می خوانیم برای دانستن کیفیت زندگی بعد از مرگ:


بهترین آیه، که مربوط به عزیر نبی میشود:

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ‌ عَلَىٰ قَرْ‌یَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُ‌وشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحْیِی هَـٰذِهِ اللَّـهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّـهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ ۖ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ‌ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَ‌ابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ ۖ وَانظُرْ‌ إِلَىٰ حِمَارِ‌کَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ ۖ وَانظُرْ‌ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ‌ ﴿٢٥٩﴾ بقره

ترجمه ی بخش قرمز:
پس خدا او را برای صد سال
میراند و بعد برانگیختش و گفت: چقدر توقف کردی؟ جواب داد: یک روز یا بخشی از یک روز

دوم
قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْ‌قَدِنَا ۜ ۗ هَـٰذَا مَا وَعَدَ الرَّ‌حْمَـٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿٥٢﴾ یس

گفتند وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاه هایمان بر انگیخت

سوم
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ یس

گفته شد وارد بهشت شو! گفت کاش قوم من میدانستند(وضعیت الان من را) کمی توضیح سه نبی بر  قومی برانگیخته شدند و مردی آنها را تایید کرد و او را کشتند و بلافاصله وارد بهشت می شود و می گوید کاش قوم من حال من را می دانستند (شاید جایگاه شهدا این گونه باشد و ورود بی حساب به بهشت)


چهارم

وَحَاقَ بِـَالِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُواْ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ. (45و46) غافر


و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت، هر صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند، و روزى که رستاخیز برپا شود فرعونیان را در سخت ترین عذاب در آورید



حالا ببینیم از این چهار آیه ی واضح چه بر می آید و چه فهمیده میشود!


من این را میفهمم که فاصله ی بین مرگ و دمیدن در صور و برانگیخته شدن، در نظر مومن و مجرم مانند یک خواب بعد از ظهر است یا خواب طولانی یک روز و برای مومنان خاص و مجرمان خاص حیات متنعم بدون حساب و حیات معذب بدون حساب وجود دارد تا روز قیامت که وارد فضای آن عالم شوند


و بازهم باید تاسف خورد از علمایی که بدون در نظر گرفتن این آیات، روایاتی را که خلاف تعبیر "خواب بعد از ظهر" است را می پذیرند و بر اساس آن کتابهای مفصلی درباره ی عالم قبر و کیفیت این عالم مینویسند و ...


دوستان! ما قرآن را مهجور رها کردیم بدون تعارف باید منتظر این باشیم که در قیامت سرگردان باشیم که بار اعمالمان را گردن کسی بیندازیم که وجود ندارد و سوختن یعنی همین. نه تفکر میکنیم و نه به قرآن نظر داریم و کورکورانه تبعیت میکنیم و ...


امیدوارم این متن را واضح نوشته باشم

  • مجید شفیعی