دوست کاغذی

درباره کتابهایی که خوانده ام، می خوانم و خواهم خواند. شاید فیلم هم نقد کردیم

دوست کاغذی

درباره کتابهایی که خوانده ام، می خوانم و خواهم خواند. شاید فیلم هم نقد کردیم

مشخصات بلاگ

برای معرفی کتاب فیلم و سایر چیزها

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

بی انصاف!؟

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۱۸ ب.ظ

پدر به سمت اتاق خواب راه افتاد که ناگهان صدای قِل خوردنِ رعب انگیز یک لیوان در کف سرامیکی خانه پیچید! ما که مشغول دیدن کارتون بودیم از جا پریدیم. صدای قلب خواهرم را که از ترس به تپش افتاده بود می شنیدم! پدر با خشم فریاد زد: "کدوم پدر سگی لیوان رو ول کرده رو زمین؟ مگه جای لیوان رو زمینه؟" ترس ما بیشتر شد و بوی تنفر به خود گرفت!؟ ولی هیچ کدام مان جرئت نکرد بگوید: پدر! لیوان را خودت روی زمین گذاشتی...

و یا لیتنا کنا مع اصحاب الکهف و الرقیم


  • مجید شفیعی

نظرات (۱)

فحشی که پدر به بچه ها داده است جالبه.پدر سگ.تف سر بالا بوده که

پاسخ:
سلام سعیدم
باباها
حتی بد هاشون
بچه ها رو دوست دارن برای همین اینجوری فحش داد
:)
خوش اومدی
راستی قرمه سبزی دی شبت کولاک بود عموی علی خواهر من

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی