دوستان سلام
در ضمن در پیوندهای وب هم لینک شده
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
هربال در تنهایی پر هیاهو با چند دسته زن مواجه می شود و درباره یشان قلم میزند (یعنی خدا بلایی سر این مردا اورده که نمی تونن از این حوای دل انگیز رها شن.) (تازه یه جک داره که نمی گم :/ )
گروه اول دو زن کولی هستند که از عالم رها هستند و کاملا سر خوش، نسبتشان با هانتا این است که هر از چندی می آیند و ساندویچ های ژانبون او را همراه اندکی کمک به او و کلی خنده های بلند و سرخوشانه می خورند و لبی هم تر می کنند و می روند. هربال آنها را وابسته به مردی مسن که عکاسیست دوره گرد معرفی می کند، آن مرد از این دو سو استفاده مالی میکند و درآمدشان را به جیب میزند. هربال آنها را دامن فیروزه ای و دامن سرخ آبی می نامد.
گروه دوم زنان و دخترانی هستند که با باسکول صاحبکارش و با خود او شوخیهای جنسی می کنند و برای همیشه میروند.
گروه سوم را فقط یک زن تشکیل میدهد زنی که معشوقه ی سابق هانتاست. زنی که هر مردی آرزوی بودن با او را داشته و زن جذابی است زنی که هربال او را آبرو بر نشان میدهد زنی که ربانهای مویش آغشته به "استفراغ" خودش در اثر زیاده روی در نوشیدن باده شده و در هنگام رقص و چرخ زدن آلودگی را به سر و صورت حضار می پاشد و .... و بعدا که هانتا پول برنده شده در بخت آزمایی را با او در هتل و اسکی کردن خرج میکند، می گوید: او هنگام اسکی کردن خودش را خراب کرده و با همان آلودگی از میان جماعتی که در ایوان هتل آفتاب می گرفتند عبور کرد و ... الان هم مشغول ساخت خانه ای است که زمینش را از هم خوابه شدن و پی اش را با پی کن و دیوارش را با بنا و سقفش را با شیروانی ساز و درب و پنجره اش را با درب و پنجره ساز و خلاصه آنها کار میکردند و شبها از ماریا یا به قول هانتا مانچا بهرمند بودند (ص82) اینهم گروه سوم البته توصیفات در نتیجه گیری صفحه ی 83 به اوج میرسد. خلاصه مانچا زنیست که تمام تفریحات زندگیش را بر دوش مردی گذرانده و بعد به راحتی او را رها کرده تا به قول هربال او زنی باشد که بعدها درباره اش کتاب بنویسند و کتابخوانها آن را بخوانند.
ماچا به نظر هربال (اتهام از مجید) اکثر زنان هستند و جالب است که این اکثر زنان را همراه اکثر مردانی که فریب او را می خورند و در خدمتش قرار میگیرند و به وضوح جنس مذکر هم اویند نشان میدهد. هربال به نظر من این پرده از رمانش را که در دو بخش به عالی ترین شکل ترسیم می کند.
اما گروه چهارم ....
به جرات می گویم هیچ کس نیست که این رابطه را و این زن را و این عشق را نپسندد.
هانتا شبی در اواخر جنگ پس از نوشیدن می راهی خانه است که دختری کولی همراه او میشود... اصلا دوست ندارم روند زیبا و ترسیم و توصیف عالی هربال رو با خلاصه گویی خودم خراب کنم پس برید صفحه 58 و بخوانید آنچه را باید خواند.
هانتا یاد معشوقه ش می افتد - زن کولی ای که در گوشه ی ذهن هر مردی زندگی میکند و دیوانه وار عاشق پیدا کردنش است- و داستان آشنایی با او و هم خانه شدن و هم خواب شدن و هم غذا شدن با او را، و داستان تنها گردشی که با هم رفتند را تعریف میکند و بعد یکی از تلخ ترین نسل کشی های تاریخ را که در بسیاری از کتابهای تاریخ ناگفته رها شده را باز گو می کند "آتش زدن و نسل کشی فجیع کولیها در اواخر جنگ دوم جهانی" و او هم معشوقه اش را از دست میدهد تا آن روزی که خودش در میان دستگاه پرسی که 35 سال با آن کار کرده له می شود و به او می پیوندد.
هربال مواجهه ی زیبایی با زنها در کتاب تنهایی پر هیاهو دارد و جدا تحلیل های جالبی از آنها نشانمان میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
واقعا برای فرهنگ ما شاید غریب باشد که بشنویم یکصد تا یکصد و پنجاه هزار نسخه از آخرین اثر نویسنده ای ظرف چند ساعت نایاب شود!!!!
ولی آثار هربال آنهم در سالهای دهه ی 70 میلادی این گونه بودند آنهم در کشور کم و بیش گمنامی مثل چک.
خلاصه خیلی فاصله داریم با جوامع اهل فرهنگ و مطالعه بی تعارف و خوبیش این است که مستعد جهش در این زمینه هستیم.
کاش این اتفاق بیوفته.
کاش نمایشگاه کتاب تهران به گورستان تاریخ بپیونده تا کتابها راه خود را به کتابفروشی ها باز کنند.
این کتاب رو دوست دارم تو چند پست مطرح کنم.
تنهایی پرهیاهو
کتابهایی از این دست که در خفقان جوامع کمونیستی تولید میشود همیشه حالتی شعر گونه دارند و پراند از تمثیل و استعاره و صنایع ادبی و خلاصه خواندنشان در چند صفحه ی اول به عنوان داستان با کشش کمی همراه است اما زبان نویسنده که در دهانت بچرخد و فکرت که همراه فکرش قدم بزند به سرعت همدل و همراه کتاب می شوی و این کتاب هم از همان دسته از کتابهاست.
کتاب چون در مورد کتاب است برای ما دیوانگان کتاب نکات جالب و حسرت برانگیزی دارد
مثل وقتهایی که شخص اول داستان کتابها و یا مجلات و یا حتی نقاشی های با ارزشی را پیدا میکند یا وقتی کشف میکند که کتابخانه ی با ارزشی در خلال جنگ به دست دلالان کاغذ افتاده و آنها هم برای خمیر کردن کتابهای با ارزش بسیار زیاد، تعلل نمی کنند و هانتا (شخص اول داستان) است که با حضور به موقع و اطلاع دادن به مقامات کتابها را نجات می دهد ولی حیف که کتابها به تاراج میرود.
کتاب پر است از اسامی متفکران و نویسندگان و هنرمندان بزرگ و بخشی از آثارشان که بسیار به کام آدم خوش می آید.
خلاصه داستان را از این پست بخوانید که روده درازی نکرده باشم و البته وقتی بهتری موجود هست به آن مراجعه کنیم.
کتاب به موضوعات اجتماعی دوران 1975 می پردازد و با رندی خواصی شرایط زمان و گذار از جامعه ی سنتی سلطنتی به مدرن سوسیالیستی را نمایش میدهد با مقایسه ای هوشمندانه نسبت به سبک و ابزار و لباس و نوشیدنی های این دو فضا و ساعت کار و حقوق کارگر و ...
کتاب به موضوع زن و انواع روحیات زنانه هم بخوبی پرداخته است که در پستی مجزا به آن می پردازم.
بهومیل هربال به ظاهر نویسنده ی باهوشی است که وقت مخاطبش را هدر نمی دهد و به فهم و اعتماد او خیانت نمی کند پس این کتاب و دیگر آثار او را با خیال راحت بخوانیم
اشاره: این کتاب رو از پست نسرین خانم رنجبر شناختم و خواندم و از او برای آشنایی با این نویسنده سپاسگذارم
ولی برید بخرید و بوی کاغذ و چوهر رو بجوید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این رو شاید باید زودتر میذاشتم ... ولی خب دیگه حالا گذاشتم. ما که اینقدر بی فک و فامیل و رفیق شده بودیم تو عید هر فامیل دوری رو که پیدا میشد میدوییدیم میرفتیم دیدنش تا صضله کرده باشیم رحم را ...
خلاصه دور هم بودن و توجه به نزدیکان اجری هستش که پیامبر برای رسالتش خواسته و باید شدیدا مورد توجه باشه
قسمت آخر بود :( :)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
به نقل از روزنامه اطلاعات شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۳
اواسط فوریه شبه نظامیان طالبان با کمین در مسیر کاروان نظامی آمریکا که حامل سامانه پیشرفته فرماندهی و کنترل پهپادها بود، توانستند آن را بربایند.
در زدو خوردها برای به چنگ آوردن این سامانه، دو پرسنل امنیتی آمریکا کشته شدند و تجهیزات پیشرفته از جمله سیستمهای ناوبری و سلاح به وزن ۲۰ تن در قالب ۶ پکیج به تصرف طالبان در آمد.
آنچه طالبان میخواهد «پول» است. طالبان میخواهد با فروش این سیستم پیشرفته آمریکایی به روسها یا چینیها پول کلانی به دست آورد. روسها در اوکراین بیش از حد مشغول هستند. اما چینیها تشنه این فناوری هستند. در صورتی که چینیها سامانه کنترل هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا را به دست آورندکل سیستم هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا بیفایده خواهد شد. بنابراین چینیها۸ دانشمند تراز اول صنایع دفاعی خود را برای بررسی این سیستم فرستادند و موافقت کردند بابت آن میلیونها دلار بپردازند.
در اوایل مارس، دانشمندان چینی به همراه پکیجهای یاد شده وارد مالزی شدند با این تصور که مالزی مسیر خوبی برای پنهان نگه داشتن ماجراست. این محموله سپس به سفارت برده شدو تحت مراقبت قرار گرفت. در چنین شرایطی دستگاههای امنیتی آمریکا به کمک سازمان جاسوسی اسرائیل مصمم بود هر طور شده این محموله را پس بگیرد. چینیها این طور محاسبه کرده بودند که ارسال این محموله توسط هواپیمای مسافربری کمترین شک را بر میانگیزد. ضمن اینکه از کوالالامپور تا پکن فقط ۴ ساعت و نیم راه است و آمریکاییها نمیتوانند هواپیمای غیر نظامی را بربایند. ضمن اینکه پرواز ام اچ ۳۷۰ هواپیمای مناسبی برای حمل این محموله است.
پنج آمریکایی و اسرائیلی که با هواپیما آشنا بودند، سوار هواپیما شدند. در این میان دو ایرانی با پاسپورت سرقتی هم در میان مسافران بودند.
پس از اینکه پرواز ام اچ ۳۷۰ مرزهای هوایی مالزی را ترک و با برج مراقبت ویتنام ارتباط برقرار کرد، در یک لحظه تمام سیستمهای کنترلی خلبان غیر فعال شدند و هواپیما در اختیار یک سیستم هوشمند کنترل از راه دور قرار گرفت. این همان لحظه ای بود که هواپیما ناگهان از ارتفاع خود را از دست داد. چگونه آواکسها میتوانند این کار را انجام دهند؟ حادثه ۱۱ سپتامبر را به یاد دارید؟ بعد از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر تمامی هواپیماهای بوئینگ و احتمالا ایرباس مجهز به سیستم کنترل از راه دور شدند. این کار برای جلوگیری از هواپیماربایی تروریستی انجام شده است. از آن موقع به بعد همه بوئینگ ها میتوانند مثل پهپادها توسط مرکز زمینی کنترل شوند؛ آنها هواپیماها را به سمت فیلیپین یا گوان نبردند، چون توسط سیستم راداری چین رویت میشد. در این حین رادارهای نظامی مالزی، تایلند و هند هواپیما را تشخیص دادند اما واکنش احتیاط آمیزی نشان دادند. هواپیما از روی شمال سوماترا، منطقه آمامباس پرواز کرد و پس از آن در منطقهای در مالدیو فرود آمد و حتی برخی روستائیان شاهد فرود هواپیما بودهاند. هواپیما سوختگیری مجدد کرد و با مسافران مرده به پرواز در آمد و در پایگاه نظامی آمریکا در اقیانوس هند( دیهگوگارسیا) به زمین نشست. تجهیزات مربوطه و جعبه سیاه هواپیما خارج شده بودند و قابل ردیابی نبودند. مسافران به خاطر کمبود اکسیژن مرده بودند و همه خلبان و کمک خلبان را سرزنش میکردند! هواپیما دوباره از طریق سیستم کنترل از راه دور به پرواز در آمد و در اقیانوس هند سقوط کرد.
میزان تلاش بیسابقه چینیها برای یافتن هواپیما و به کارگیری کشتیها و ماهوارهها در دریای جنوب چین، پس از آن تنگه مالاکا و اقیانوس هند نشان میدهد چین نه به دلیل مسافران چینی هواپیما بلکه به خاطر محموله فوق العاده با ارزش و ۸ دانشمند برجسته خود نگران است.