چ .....
بسم الله الرحمن الرحیم
رفتیم سینما و کفشهامون را درآوردیم و مثل دو تا گل سنبل خوش بو نشستیم کف سینما D:
جاتون خالی
فقط یه عالمه زن و شوهر دیوونه میتونن این کار رو بکنن D: ،)
خب بالاخره بعد از سالهاااااااااااااااااااااااااااااا کسی پیدا شد با بودجه ای به نظرم مناسب فیلمی در مورد شهید چمران ساخت!!!!
ابراهیم حاتمی کیا فیلم سازی که دقت های خوبی دارد و معمولا سر و صدا و جو مثبت در فرهنگ و سینما ایجاد میکند این بار سراغ پروژه ای آسان و دم دست (نه دم دستی) ولی با ارزشهای بالای محتوایی و اجتماعی و انسان ساز رفت و انصافا گند زد.
فیلم دو روز از زندگی این شهید بزرگوار را به تصویر کشیده است.
نمیدانم ولی شاید مشکل اصلی فیلمنامه نویسان ما این باشد که می خواهند تمام حرفهایشان را در یک فیلم بزنند!!
به جرات باید گفت که شهید چمران موضوع دوم این فیلم هم نبود و این فیلم بیشتر به این موضوع اجتماعی پرداخته بود که جنگ خیلی چیز بدی است و باعث میشود یک زن بین انتخاب برادر یا شوهرش گیر کند و نهایتا هر دو را از دست بدهد.
کنار این موضوع اصلی، بدیهای دیگر جنگ و مشکلات مرز نشینان کرد هم بررسی شد و نهایتا کسی به اسم چمران هم در فیلم بود که خدا وکیلی آرام و منطقی و عارف بود و مرد جنگ نه دیوانه ی جنگ
هلی شاتهای فیلم افتضاح بود و من نمیدانم چرا باید این تصاویر با ارزش بالا در یک فیلم جنگی اینقدر ضد حال باشد! با اینکه پاوه موجود، هلیکوپتر موجود و به راحتی میشد چند هلی شات طبیعی و ساده گرفت تا اینکه انیمیشن یه هلیکوپتر را روی عکس هوایی ناشیانه ی پاوه به بدترین شکل مونتاژ کنند!!!!! بابا ما فیلم اچ 3 را داریم، فیلم سیمرغ را داریم، فیلم کانیمانگا را داریم، فیلم افق را داریم، فیلم سجاده آتش و سریال در چشم باد و خیلی فیلمهای دیگر را داریم که در آنها تجربه ی شاتهای و سکانسهای هوانیروز یا نیروی هوایی به خوبی و با بهترین کیفیت در اختیار بیننده قرار گرفته است و من نمی دانم این ضعف شدید در اثر چی حاصل شده است!!!!
خلاصه خیلی ضد حال خوردم :(
یک "چ" دیگر هم در عالم وجود دارد! همان چگوارای خودمان، برای او هالیوود یک فیلم دو قسمتی ساخته و خدا وکیلی اگر حاتمی کیا که یه کپی ساز خوب و حرفه ای است و فیلم آژانس شیشه ای را به خوبی از روی بعد از ظهر سگی ساخته بود چرا این کار را از روی فیلم چگوارا کپی برداری نکرد!؟
دل آدم میگیرد و ناراحت میشود که چرا ما با اینهمه موضوعات عالی و قابل پرداخت که انسان ساز و جامعه ساز هم هستند باید کاری بکنیم که شخصیتها و موضوعات خوبمان را یا رها کنیم یا به بهترین وجه آن را بی اثر کنیم!؟
ای خداااااااااااااااااااااا
:(
کاش فیلم را به نام اصغر وصالی تمامش میکردند یا حتی تیسمار فلاحی...
در پایان باید یاد آور شوم که حاتمی کیا به هیچ وجه فیلم ساز جنگی و دفاع مقدس نیست. نمیگویم نبوده، هنوز هم که هنوز است فیلم دیده بان و مهاجر او چنان دلبری از من میکند که برای هر بار دیدنشان حاضرم زندگیم را تعطیل کنم و بارها و بارها با دیدن این دو فیلم آدم شوم یا حسرت آدم بودن را بخورم ولی امروزه با گذشت سالهای سال از دفاع مقدس و اینکه او یک فیلم ساز اجتماعی هست اصلا و بدبختانه ظهورش در دوران جنگ بوده و مهمترین موضوع اجتماعی آن روزها دفاع مقدس بود، خب کارهای اجتماعی خوبی در مورد حواشی اجتماعی دفاع مقدس از او به یادگار مانده بر بال فرشتگان، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، برج مینو، ربان قرمز، موج مورده، آژانس شیشه ای وووو باید انصاف داد که نباید از کسی انتظار داشته باشیم که به زور دفاع مقدس بسازد. ابراهیم حاتمی کیا اجتماعی ساز است و برای همین موضوعاتی را که گفتم - شاید غیر ارادی حتی - در فیلم "چ" به خوبی درآورده است.
به هر حال امیدوارم ابراهیم حاتمی کیا اینقدر مرد باشد که دیگر سراغ موضوعات صرفا دفاع مقدسی نرود و این عرصه را به دیگران بسپارد.
من همیشه منتظر کارهای عالی اجتماعی او هستم
منتظر دعوت، ارتفاع پست، به رنگ ارغوان و فیلم توقیف شده اش در باره ی ازدواج
او کارگردان قهاریست به شرطی که در جای خودش و آزادانه فیلم بسازد
حاتمی کیا خدا حافظ
حاتمی کیا سلام
یکشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۰۴
- ۹۲/۱۲/۰۴
ببنید؛اینکه آدم به واسطه ی شغلش با افرادی سر و کار داشته باشه،خیلی فرق داره با اینکه با چه افرادی زندگی میکنه!!! همسر و شریک زندگی آدم،خیلی تاثیرش بیشتر از کسیه که روزی چند ساعت،فقط به خاطر شغلت باهاش در ارتباطی...من ممکنه به خاطر شغلم،هر روز با کلی معتاد سر و کار داشته باشم؛اما تاثیر اونا روی من کمتر از خانواده ام و پدر و مادر و همسرمه...
از طرف دیگه،شما از کجا میدونید که آدمایی که به خاطر شغلشون با افراد خاصی سر و کار دارن،ازشون تاثیر نمی گیرن؟؟؟ منم یه زمانی مثل شما فکر می کردم؛اما دیدم که آدما تحت تاثیر شغل شون قرار می گیرن...روانشناس هایی که در زمینه ی درمان وسواس کار می کنن،خودشون کم کم وسواسی میشن!!!
حتی قهار ترین و حرفه ای ترین روانشناس ها هم گاهی تحت تاثیر بعضی از بیمارهاشون قرار می گیرن و یه فاجعه هایی اتفاق میفته که بیا و ببین!!!!
حتی آمار خودکشی هم در بین روانشناس ها و پزشک ها و وکلا و هنرمندان،بیشتر از سایر افراده...(حالا من چون درباره ی رشته ی خودم بیشتر اطلاعات داشتم اینا رو گفتم...بقیه ی شغل ها بماند...!!!)
چیزی هم که درباره ی قوی بودن پیامبر ها گفتم،منظور پخته و سالم و سازنده بودن شخصیت شونه...آیا ما می تونیم شخصیت خودمون رو با شخصیت یه پیامبر مقایسه کنیم؟؟؟ آیا همه مون توی پاکدامنی، یوسف(ع) میشیم و اگه توی شرایط مشابه اون قرار بگیریم،می تونیم به گناه نیفتیم؟؟؟ بحث معصوم بودن به کنار؛شخصیت ما به اندازه ی اونا قوی و بزرگ و پخته نیست...
علتش هم شرایط زندگیه...سبک فرزندپروری والدین،خاطرات و اتفاقات خوب و بدمون و...قطعا" هیچ کدوم مون اونقدر توی خانواده و شرایط ایده آلی متولد و بزرگ نشدیم که شخصیت مون هیچ عیب و نقص و نقطه ضعفی نداشته باشه و خیال مون از واکسینه بودن مون راحت راحت باشه...!!! هر چقدر هم برای خودسازی تلاش کنیم،بازم یه پاشنه آشیل داریم که باید ازش بترسیم...واقع بین باشیم و بدونیم که شرایط ما ایده آل نیست...
و اینکه ما مجبور نیستیم همسر بد رو تحمل کنیم...شاید جدا شدن از همسر به سادگی قطع رابطه با یه دوست نباشه؛اما به سختی جدا شدن از پدر و مادر هم نیست! آدما هرگز نمی تونن پدر و مادرشون رو عوض کنن؛اما همسرشون رو می تونن...خدا طلاق رو برای همین روزها گذاشته...گاهی چاره ای نیست...
ما داریم با این پیش فرض بحث می کنیم که آدما حق انتخاب دارن و خودشون به خوب یا بد تمایل و گرایش داشتن که به سمتش رفتن؛اما متاسفانه همیشه اینطور نیست...من سراغ دارم کسایی رو که ازدواج شون اجباری بوده...به زور با آدم بدی ازدواج کردن و هیچ وقت هم نمی تونستن از شرش خلاص بشن...آیا این آدما هم گرفتار چنین شرایطی شدن،انتخاب و خواسته و میل قلبی خودشون بوده؟؟؟؟
و اینکه :"رذایل اخلاقی" درسته...با ذال... :)