هربال و تنهایی هایش (قسمت اول)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
واقعا برای فرهنگ ما شاید غریب باشد که بشنویم یکصد تا یکصد و پنجاه هزار نسخه از آخرین اثر نویسنده ای ظرف چند ساعت نایاب شود!!!!
ولی آثار هربال آنهم در سالهای دهه ی 70 میلادی این گونه بودند آنهم در کشور کم و بیش گمنامی مثل چک.
خلاصه خیلی فاصله داریم با جوامع اهل فرهنگ و مطالعه بی تعارف و خوبیش این است که مستعد جهش در این زمینه هستیم.
کاش این اتفاق بیوفته.
کاش نمایشگاه کتاب تهران به گورستان تاریخ بپیونده تا کتابها راه خود را به کتابفروشی ها باز کنند.
این کتاب رو دوست دارم تو چند پست مطرح کنم.
تنهایی پرهیاهو
کتابهایی از این دست که در خفقان جوامع کمونیستی تولید میشود همیشه حالتی شعر گونه دارند و پراند از تمثیل و استعاره و صنایع ادبی و خلاصه خواندنشان در چند صفحه ی اول به عنوان داستان با کشش کمی همراه است اما زبان نویسنده که در دهانت بچرخد و فکرت که همراه فکرش قدم بزند به سرعت همدل و همراه کتاب می شوی و این کتاب هم از همان دسته از کتابهاست.
کتاب چون در مورد کتاب است برای ما دیوانگان کتاب نکات جالب و حسرت برانگیزی دارد
مثل وقتهایی که شخص اول داستان کتابها و یا مجلات و یا حتی نقاشی های با ارزشی را پیدا میکند یا وقتی کشف میکند که کتابخانه ی با ارزشی در خلال جنگ به دست دلالان کاغذ افتاده و آنها هم برای خمیر کردن کتابهای با ارزش بسیار زیاد، تعلل نمی کنند و هانتا (شخص اول داستان) است که با حضور به موقع و اطلاع دادن به مقامات کتابها را نجات می دهد ولی حیف که کتابها به تاراج میرود.
کتاب پر است از اسامی متفکران و نویسندگان و هنرمندان بزرگ و بخشی از آثارشان که بسیار به کام آدم خوش می آید.
خلاصه داستان را از این پست بخوانید که روده درازی نکرده باشم و البته وقتی بهتری موجود هست به آن مراجعه کنیم.
کتاب به موضوعات اجتماعی دوران 1975 می پردازد و با رندی خواصی شرایط زمان و گذار از جامعه ی سنتی سلطنتی به مدرن سوسیالیستی را نمایش میدهد با مقایسه ای هوشمندانه نسبت به سبک و ابزار و لباس و نوشیدنی های این دو فضا و ساعت کار و حقوق کارگر و ...
کتاب به موضوع زن و انواع روحیات زنانه هم بخوبی پرداخته است که در پستی مجزا به آن می پردازم.
بهومیل هربال به ظاهر نویسنده ی باهوشی است که وقت مخاطبش را هدر نمی دهد و به فهم و اعتماد او خیانت نمی کند پس این کتاب و دیگر آثار او را با خیال راحت بخوانیم
اشاره: این کتاب رو از پست نسرین خانم رنجبر شناختم و خواندم و از او برای آشنایی با این نویسنده سپاسگذارم
ولی برید بخرید و بوی کاغذ و چوهر رو بجوید
- ۹۳/۰۲/۱۵