بسم الله الرحمان الرحیم
سلام
امروز در طی انجام کارهای روزانه ام به یکی از محبوب ترین
کتابهایم برخوردم. کتابی از جنس طوفان و گردباد، از جنس نقد و حماسه، از جنس شعر
سید حسن حسینی
.
بیوگرافی سید عزیز از قول وکی پدیا:
سید حسن حسینی در سال ۱۳۳۵ در محله سلسبیل تهران به
دنیا آمد. وی بعد از دریافت دیپلم طبیعی، لیسانس رشته تغذیه را از دانشگاه مشهد
دریافت کرد. فوقلیسانس و دکترای را، در رشته ادبیات فارسی گزراند. وی مسلط به
زبان عربی و با زبانهای ترکی و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت
کردن و نوشتن آشنا بود.
ایشان از سال ۱۳۵۲
نوشتن و سرودن را در مطبوعاتِ قبل از انقلاب علی الخصوص مجلهٔ فردوسی آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸، حوزهٔ اندیشه و هنر اسلامی
را که به همراه استادمحمد رضا حکیمی و
آقایان رخ صفت، تهرانی و آیت ا... امامی کاشانی، راهاندازی کرد که مسئولیت بخش
ادبیات و شعر را به همراه قیصر امین پور بر عهده داشت.
در دورهٔ آموزشی سربازی بود که جنگ شروع شد. بعد از اتمام دورهیآموزشی،
با اینکه رَسته بهداری داشت، مسئولیت رادیو ارتش را به عهده گرفت تا چند سال بعد
از آزادی خرمشهر، در رادیو ارتش ماند اما به دلیل طولانی شدن جنگ به حوزههنری باز
گشت. وی در سال ۱۳۶۶
در اثر اختلافاتی که با مدیر وقت حوزههنری داشت، به همراه
جمعی از دوستان از جمله قیصر امین پور استعفا کرده و به تدریس در دانشگاه الزهرا(س) و دانشگاه آزاداسلامی مشغول گردید. دکتر سید حسن حسینی از سال ۱۳۷۸ در واحد ویرایش رادیو تا پایان
عمر حضور داشت. وی در سال ۱۳۷۹
مجموعهٔ کامل غزلیات بیدل دهلوی را که نزدیک به سه هزار غزل را در بر میگیرد
بصورت ضبط شده خواند. حوزه فعالیتهای ایشان شامل شعر، تحقیق، ترجمه و تألیف میباشد.
او سالهای آخر عمرش را به سبکشناسی قرآن و زبانشناسی حافظ مشغول بود و در ۹ فروردین ۱۳۸۳ بر اثر سکته قلبی، درگذشت.
اما امروز مهمان کتابی از سید هستیم که یارش و یادگارش
قیصر مرحوم و عزیز گرد آورده و مختصر "پیش درآمد"ی درباره کتاب نگاشته
است که بخشی از آن واقعا شیرین است و آوردنی... بنوشیدش تا نام کتاب.
"همگان
شنیده اند و میدانند که"لیس الخبر کالمعاینه"و شنیدن کی بود مانند دیدن!
البته در مورد همگان چنین است،اما انگار درباره بعضی کسان چنین تر! و
"سید" در جای خود یکی از آن کسان بود. آن مایه فراست و ذکاوت،نکته دانی
و نکته پرانی، حاضر جوابی و نکته یابی، سخن گفتن مناسب با مقام و حال، سرعت انتقال و
ذوق و شوق درک و دریافت همه و همه چیزهایی نیست که بتوان در آینه چند کاغذ پاره
دید. اما
چه چاره؟"
سفرنامه گردباد
این
کتاب مجموعه ای کوچکی از غزلها، چارپاره ها، دوبیتی ها و رباعیهای سید حسن است که سه نمونه از آن را برای تازگی روح تقدیم می نمایم
باشد تا کامل آن را که از انتشارات "انجمن شاعران
ایران" است تهیه و مطالعه نماییم.
بسم الله
قرن دو هزار بعلاوه یک
پشت سر قرنی که طی شد
پیش رو صد برگ تازه
انتخاب آدمی چیست ؟
زندگی یا مرگ تازه ؟
قرن طوفان تباهی
قرن باران سیاهی
گریه های از ته دل
خنده های اشتباهی
قرن غم های حقیقی
دلخوشی های مجازی
لحظه لحظه در ترقی
صنعت تابوت سازی
قرن تخریب تفاهم
انفجار آشنایی
قرن مریم های موجی
لاله های شیمیایی
قرن تبعید محبت
موسم پژمردن دل
قرن تکثیر تقلب
قرن خنجر خوردن دل
پاک بازی رو به کاهش
نانجیبی در فزونی
سینه سینه در سرایت
دشمنی های عفونی
قحطی سبزینه و گل
قتل عام رود و جنگل
گفتمان حلق قمری
با گلوگاه مسلسل
اتفاق خنده بر لب
غربت گل در صحاری
پیش کش ها : مرگ مرهم
ارمغان ها : زخم کاری
قرن تنهایی و تلخی
فصل فقر و نامرادی
گورهای دسته جمعی
خانه های انفرادی
روزگار سست عهدی
قرن سخت افزار و سیدی
زایش ویروس وحشت
انتشار ناامیدی
قرن غرب و حرب و آتش
فصل طاعون های شرقی
استخوان های شکسته
نردبان های ترقی
روی لب های مدارا
نقش لبخندی معطل
مهربانی ها خلاصه
کینه ورزی ها مفصل
عرصه ی دل های خالی
دست های ظاهراً پر
بی توقف در تکاپو
خط تولید تنفر
قرن فرصت های فاسد
لحظه های نامناسب
قرن استعفای عاشق
قرن استیلای کاسب
رفته تا اوج ثریا
شاخص سردرگمی ها
در نخاع مهربانی
ترکش نامردمی ها
قرن ترویج حرامی
عرصه ی ایمان انبوه
بی وفایی های واجب
مهربانی های مکروه
رشد روزافزون خنجر
کاهش میزان مردی
نسل مجنونان عاشق
خسته از لیلا نوردی
قرن زردی ، قرن حذف ِ
ارغوانی ها ، گلی ها
قرن شلیک کلاغان
در گلوی کاکلی ها
موسم نوآوریها
برگ ریزان بهاری
زندگی های مکرر
مرگ های ابتکاری
قرن از اصلی رمیدن
قرن غلتیدن به فرعی
قرن دین را سر بریدن
با اصول ذبح شرعی
عشق در خط مقدم
پاتک بی وقفه ی نان
وای بر رزم آور دل
بشکند گر خط ایمان
***
عالم زرد
با داغ تو تخت و تاج دارد دل ما
در خطبه خون رواج دارد دل ما
عالم همه از زردی پاییزر پر است
ای گل به تو احتیاج دارد دل ما
***
خسته ام دوستان
به نام ِ خدا , خسته ام
دوستان
به جان ِ شما خسته ام
دوستان
زپا تا به سر یا به شکل
ِ دگر
به دیگر بیان خسته ام
دوستان
هیاهو هیاهو هیاهو ,
سکوت
صدا بی صدا , خسته ام
دوستان
زیادی زمین خورده و خاکی
ام
کمی بی هوا , خسته ام
دوستان
ببخشید معذورم از شرح و
بسط
که اصلا چرا خسته ام
دوستان
مپرسید از ماجراهای من
من از ماجرا خسته ام
دوستان
هم از جانورهای آدم بزرگ
هم از بچه ها , خسته ام
دوستان
از این خورده لبخند های
مسی
و بعضا طلا , خسته ام
دوستان
ز کوچکترین صیغه ء فعلِ
امر
برو یا بیا , خسته ام
دوستان
جدا از خدا شاکی ام از
همه
که از ما سوی , خسته ام
دوستان
من از نام ِ تاریخی
آزمون
چه بود ؟ ابتلا , خسته
ام دوستان
ز دنیای خالی ز شادی و
شور
ز ماتم سرا , خسته ام
دوستان
از اکسیر و از توبه و زر
شدن
و از کیمیا , خسته ام
دوستان
در آخر پیامی که لو رفته
است
من از ابتدا ,خسته ام
دوستان
از اکسیر و از بوته زر
شدن
و از کیمیا خسته ام
دوستان
ز اصوات تخدیر عهد عتیق
زهبن! و هلا! خسته ام
دوستان
ز فاضل نمایی به سبک
جدید
لذا...هکذا...خسته ام
دوستان
یا علی
کتاب کم یابی است خدا کمکتون کنه تو یافتنش
چهارشنبه, ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۲، ۱۳:۰۴