پست نیابتی (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
از جفای بلگفا بسیار کشیده ایم و دیده ایم
پست حاضر دلنوشته ی نسرین است برای بازی پایانی لیگ برتر(نوش جان):
برای بازی روز جمعه خواب و خوراک نداشتم شب تا صبح خوابهای فوتبالی می دیدم یک 24 ساعت پر از استرس را سپری کردم تا رسیدم به ساعت بازی. به خودم قول داده بودم چه ببریم و قهرمان شویم و چه ببازیم و نایب قهرمان شویم دلم با تیمم باشد و پا پس نکشم از هواداری تیمم. جمعه ساعت خوشی بود. خوب و حساب شده بازی می کردیم و دلمان غنج میزد برای قهرمانی دلمان پر میکشید برای شادی بعد از برد برای دور دور کردن توی خیابان های دوست داشتنی تبریز دلم را قرص کرده بودم که امسال دیگر سد ناکامی ها شکسته خواهد شد و تبریز که یک پارچه سرخ پوش شده است دستش به جام خواهد رسید.چه رویاهایی که نبافتیم چه قصه هایی که نساختیم چه دل هایی که نبستیم به عبث...
اری همه چیز داشت هیجان-لذت- اوج- فرود اما یک چیزش کم بود
یک جایی کار ایراد داشت چیزی که در اصطلاح فوتبالی به آن فرپلی میگویند بازی
جوانمردانه.حواسم پی اتفاقات دقایق پایانی نیس
حواسم پی شایعه ی کثیف نیست حواسم پی به هم ریختن روح و روان تماشگر نیست
حواسم پی یک چیز است داوری!چیزی که همیشه شنیده ایم این است که اشتباهات داوری
جزئی از فوتبال است گاهی به ضرر توست و گاهی به نفع تو.اما این چیزها دیگر دل من و
میلیون ها هوادار را آرام نمیکند چیزی این جا عوض شده است و آن حس اعتمادی است که
از بین رفته است. سالها هم بگذرد خاطره ی جمعه ی تلخ تبریز از یاد ما نخواهد رفت. ما
پای تیم مان خون دل ها خورده ایم ما حضور در صدر لیگ برتر را با سکه های لای گز به
دست نیاورده ایم ما باند بازی بلد نبودیم ما دم این و آن دیدن را بلد نبودیم حتی
حرف زدنمان هم با حرف زدن آنها فرق داشت ما حتی راه و رسم چانه زدن را هم خوب
نمیدانستیم.
"نسرین رنجبر"
- ۹۴/۰۳/۰۲
آقا مجید ما دستمون برای نوشتن توی کافه بسته است. شما چرا دست به قلم نمیشی؟ نکنه داری ابراز همدردی می کنی؟ :)