شکایت از خود
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بعد از یه غیبت طولانی
یا به غزل سرای دیگه در خدمت شما هستم.
از فاضل نظری که به راستی جایگاه غزل رو حفظ کرده و با تشبیهات و کنایه ها و استعاره ها و صنایع متفاوت و متعدد ادبی شوق انگیزی و دل کَشی رو در شعر کلاسیک معاصر تضمین کرده. کتابهایی که از او دیده بودیم و از خوانش آنها لذت فراوان برده بودیم "آنها و اقلیت و گریه های امپراطور" بودند و امسال در نمایشگاه کتاب تهران اثری جدید از او پای به عرصه ی حضور گذاشت.غزلستانی با 50 غزل ناب و ...
ضد
مقدمه ی کتاب این است:
من ضدی دارم.
آنقدر فریب کار که ان را "خود" پنداشته ام
حالا
من از خود برای تو شکایت آورده ام
کتاب از انتشارات سوری مهر در دسترس قرار گرفته است و من در نمایشگاه چاپ سوم کتاب را زیارت و خریداری کردم.
حرف دیگری ندارم جز سه غزل که از این مجموعه تقدیم میکنم.
جهت نما
تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست
و گر خطاست مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف موّاجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سر در گمی رسید چه خوب
که در ادامه ی این راه ردّ پایی نیست
***
آه
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویر خویش مروارید پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ میآید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی میکند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
***
بی
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست، دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
آن قله ی قافی که می گویند، عشق است
جایی که تا امروز بر آن پرچمی نیست
زنده باشیم و غرق در غزل
این کتاب را از کجا خریداری کنیم:
یکشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ
- ۹۲/۰۴/۱۶
خیلی کارش درسته...
براش آرزوی موفقیت می کنم...
چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها باهم؟
نگاهش را تماشا کن،اگر فهمید،حاشا کن! ...