هعی
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۵۵ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
فک کن یه روز زمستونی
یه روز زیبای د ِیی
یه صبح صاف و رویایی که دماوند توش معلومه
میرسی اداره
دم در نگهبان صدات میکنه و یه بسته میده بهت میگه مال توعه
از دیجی کالا
یه گوشی حالا هر چی (مردونه چیز خوبی بود P: )
دلت میتپه که کی ممکنه برات هدیه فرستاده باشه
بعد برمیگردونی ببینی این هدیه از طرف کیه
قلبت داره میاد تو حلقت
که میبینی نوشته: "گیرنده علی شفیعیان"
و تو میگی هووووووووووووووووووففففففففففففففففففف
و لبخند میزنی و برش میگردونی به نگهبان دم در و لبخند ت پرنگ تر میشه
:)
طعم لذیذی بود هیجانش
خدایا ممنون
- ۹۳/۱۰/۱۷
هدیه رو وا نکرده پس فرستادید؟؟:((((
مبارک صاحبش باشه.
اصلا چیزی که مال خود آدم نباشه هیچ جوری به آدم نمیچسبه حالا اون چیز شاید ی چای داغ تو چله زمستون باشه :)