منو ویرون کنی آباد میشم، تو زندونم کنی،آزاد میشم! آره مجنون میشم وقتی که تلخی، یه کم شیرین بشی،فرهاد میشم!!!
یاد احسان خواجه امیری افتادم! :)
جدا شد یکی چشمه از کوهسار به ره گشت ناگه به سنگی دچار... به نرمی چنین گفت با سنگ سخت: کرم کرده راهی ده ای نیکبخت! گران سنگ تیره دل سخت سر ،! زدش سیلی و گفت دور ای پسر!!! نجنبیدم از سیل زور آزمای! که ای تو؟ که پیش تو جنبم ز جای؟؟؟ نشد چشمه از پاسخ سنگ،سرد... به کندن دراستاد و اقدام کرد... بسی کند و کاوید و کوشش نمود، کز آن سنگ خارا رهی برگشود...
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید... به هر چیز خواهی،توانی رسید... برو کارگر باش و امیدوار... که از یاس جز مرگ ناید به بار...
که باید آرام میک زد تا همه مزه هایش را خوب توی دهانت مز مزه کنی. گاهی بعضی آبنباتها مخصوصا آنها که چند رنگ و پیچ پیج اند بعضی از مزه هایشان را آدم نمی پسندد اما بلافاصله مزه دیگری هم زیر دهان آدم می اید که باب طبع است. :)
همچنان عزیز و پر عیار
"سید علی میر افضلی"