انگیزه ی سفر (قسمت ششم)
بسم الله الرحامن الرحیم
سلام
هر سفری را به انگیزه ای انجام میدهیم و در کل هر کاری را برای مقصودی که اگر این نباشد انسان که هیچ پست ترین موجودات از لحاظ شغوری هم حرکتی نمی کنند.
بله! چرا سفر رفتم و چرا تنها رفتم و چرا شمال رفتم و چرا 3000 را انتخاب نمودم؟
این اولین سفر بدون همسرم بود و تا کنون بدون او سفری نرفته بودم. جالب است که او بدون من سفرهای زیادی رفته است. که بسیار با آنها موافقم و آن را برای روحیه اش بسیار مفید میدانم. چرا که او خانه نشین است و نیازش به سفر از مردی که هر روز به سر کار می رود و اتفاقات مختلفی را تجربه میکند بیشتر است. البته این سفرها را با جمع زنانه و با رفقایش و یا با مادرش رفته و از این جهت نیز خیالمان تامین بوده. ولی من که تنها رفتم چه؟ بر رفقای خواننده این وب محقر پوشیده نیست که من و مرضیه خانم عزیز منتظر مهمانی هستیم بزرگ که خدا در وقتی خوب به ما عطایش کرده و به همین خاطر مدت زمان زیادی بود که سفر نرفته بودم و روحیه ام در حال فرسایش بود و از طرفی دیگر، اگر این سفر را نمی رفتم و کار به دنیا آمدن لیلا می کشید که دیگر رها کردن این مادر و فرزند که از منتهای نامردی بود. اگر بگویید خب مرضیه خانم هم در همین وضع به سر می برد باید به اطلاع برسانم که نه او در زمانی که حقیر مشغول نمایشگاه کتاب تهران بودم سفری مبسوط به نزد جانستان عالم، امام قریب علیه السلام رفته بود به همراه رفقا و با مرکب قطار و چه لازم سفری بود برایش و از این جهت نیز عدالت برقرار می شد.
و این بود شرح مختصری از انگیزه و دلیل سفرم
92/4/1
ادامه دارد
شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۶
- ۹۲/۰۴/۰۱